هرچه مرا روی تو به روی رساند


هرچه مرا روی تو به روی رساند

ناخوش و خوش دل به روی خوش بستاند
ناخوش و خوش دل به روی خوش بستاند
هست به رویت نیازم از همه رویی
هست به رویت نیازم از همه رویی
گرچه همه محنتی به روی رساند
گرچه همه محنتی به روی رساند
در غم تو سر همی ز پای ندانم
در غم تو سر همی ز پای ندانم
گر تو ندانی مدان خدای تو داند
گر تو ندانی مدان خدای تو داند
رغم کسی را به خانه در چه نشینی
رغم کسی را به خانه در چه نشینی
کاتش دل را به آب دیده نشاند
کاتش دل را به آب دیده نشاند
هجر تو بر من همی جهان بفروشد
هجر تو بر من همی جهان بفروشد
گو مکن آخر جهان چنین بنماند
گو مکن آخر جهان چنین بنماند
دامن من گر به دست عشق نگاریست
دامن من گر به دست عشق نگاریست
وصل چه دامن ز کار من بفشاند
وصل چه دامن ز کار من بفشاند
رو که چنین خواهمت که تن زنی ای وصل
رو که چنین خواهمت که تن زنی ای وصل
تا بکند هجر هر جفا که تواند
تا بکند هجر هر جفا که تواند